جزییات توطئه برای خزر/ چه کسانی به دنبال مسدود کردن مرز ایران و ارمنستان هستند؟
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۱۱۸۳۴
به گزارش جماران؛ ایرنا نوشت: اندیشکده آمریکایی «بنیاد هریتیج» اعتقاد دارد کشورهای غربی در همکاری با ترکیه و جمهوری آذربایجان می توانند با بستن دسترسی ایران و روسیه از طریق خاک ارمنستان، مسیر کریدور میانی را از طریق دریای خزر و قزاقستان به سمت چین باز کنند.
موضوع قره باغ و تنش های سرزمینی بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان تاثیر قابل توجهی بر برنامه ها و طرح های جمهوری اسلامی ایران به خصوص در ارتباط با مسیرهای ارتباطی دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مقام های عالی رتبه جمهوری اسلامی ایران بارها تاکید کرده اند که تغییر مرزهای سرزمینی بین کشورهای شمال غربی ایران را خط قرمز خود می دانند.
با توجه به مزاحمت هایی که در سال های گذشته دولت باکو در مسیر ارتباط زمینی ایران به ارمنستان و روسیه ایجاد کرده بود، تغییر در وضعیت حاکمیتی قره باغ می تواند چالشی برای تهران به ویژه در زمینه تکمیل دسترسی جاده ای کریدور شمال جنوب از خلیج فارس تا روسیه باشد.
اکنون اندیشکده های آمریکایی سعی دارند با باز کردن پای آمریکا و اروپا به موضوع با هدف دسترسی به منابع گازی قزاقستان و ترکمنستان همین خواسته را عملی کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری در دیدار با «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهوری ترکیه در ۲۸ تیر ماه ۱۴۰۱ با ابراز خرسندی از بازگشت قرهباغ به جمهوری آذربایجان فرمودند: البته اگر سیاستی مبنی بر مسدود کردن مرز ایران و ارمنستان وجود داشته باشد، جمهوری اسلامی با آن مخالفت خواهد کرد چرا که این مرز یک راه ارتباطی چند هزار ساله است.
«سید ابراهیم رئیسی» رئیس جمهوری اسلامی ایران هم در دیدار با الهام علیاف رئیس جمهوری آذربایجان در حاشیه کنفرانس تعامل و اقدامات اعتمادسازی آسیا(سیکا) تاکید کرد: هرگونه تغییر در مرزهای تاریخی و ژئوپلیتیک منطقه و تغییر در وضعیت ترانزیتی ایران و ارمنستان از نظر جمهوری اسلامی ایران مردود است.
با این وجود رقابت های ژئوپلیتیک در منطقه به ویژه تلاش اروپا برای جایگزین کردن انرژی روسیه در کنار کاهش نفوذ و قدرت چین موجب شده است که اروپا و آمریکا برنامه هایی را با میدان داری ترکیه برای منطقه طراحی کنند.
همراهی و کمک اردوغان به باکو در جنگ علیه ارمنستان و سفر « نانسی پلوسی » به ارمنستان با اتفاق سومی همراه شد که همان دیدار رهبران ترکیه، ارمنستان و جمهوری آذربایجان بود و گفته می شود در نبود ایران و روسیه توافقاتی هم صورت گرفته است.
«نیکول پاشینیان» نخست وزیر ارمنستان و «الهام علی اف» رییس جمهوری آذربایجان به تازگی در حاشیه یک اجلاس اروپایی با یکدیگر دیدار کردند.
رسانه ها اعلام کردند توافقهای اولیه میان دو کشور بر سر پیمان صلح، تعیین مرزهای دو کشور با مداخله فرانسه و پایان درگیری های بیش از سه دهه ای آن ها بر سر قره باغ صورت گرفته است.
غرب به دنبال ایجاد گذرگاه میانی از دریای خزراتاق های فکر غربی اکنون به منظور کاهش راه های ارتباطی روسیه، تاکید می کنند که کریدور میانی (Middle Corridor) از کشورهای ترکیه، جمهوری آذربایجان و از طریق دریای خزر به قزاقستان می تواند به اروپایی ها به همان اندازه کریدور شمالی که تحت کنترل روسیه قرار دارد، خدمت کند.
در این چارچوب غرب انتظار دارد تا پکن برای توسعه کریدور میانی هم تلاش جدی انجام دهد تا کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی به چین متصل و وابسته شوند.
اندیشکده آمریکایی «بنیاد هریتیج» در گزارشی تحلیلی با عنوان «غرب باید از کریدور میانی استقبال کند» به بررسی این موضوع پرداخته و آورده است: تهاجم «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه به اوکراین، اروپایی ها را برای یافتن تامین کنندگان جایگزین گاز طبیعی به تکاپو انداخته است، ضمن آنکه زنجیره تامین کالا بین اروپا و آسیا را به شدت مختل کرد. کشورهای اروپایی برای کاهش وابستگی خود به روسیه و چین و افزایش اختلالات ناشی از رویارویی احتمالی با آنها باید خارج از چارچوب مورد نظر این دو کشور فکر کنند و به دنبال راه های جدیدی برای بازیابی امنیت انرژی و تنوع بخشیدن به خطوط بین المللی حمل و نقل زمینی خود باشند.
یکی از گزینههای امیدوارکننده، انتقال صادرات و اتصالات انرژی از طریق «کریدور میانی» است که قزاقستان را از طریق دریای خزر، جمهوری آذربایجان و گرجستان و از طریق دریای سیاه به ترکیه و اروپا وصل می کند.
گذرگاه میانی که به عنوان مسیر حمل و نقل بینالمللی ترانس خزر (TITR) هم شناخته می شود، می تواند مانند کریدور شمالی که تحت کنترل روسیه قرار دارد و تا همین اواخر مسیر ترجیحی برای حمل و نقل ریلی بین اتحادیه اروپا و آسیا بود، به اروپایی ها کمک کند.
طبق ادعای هریتیج، چین در گذشته امیدوار بود که کریدور میانی یا ترانس خزر را به عنوان بخشی از طرح توسعه کمربند و جاده (BRI) در انحصار خود درآورد اما کشورهای این مسیر به شدت نسبت به مشارکت پکن محتاط شده اند.
از نظر این تحلیل، کریدور میانی ممکن است ارزان ترین مسیر حمل و نقل نباشد اما در دنیای پرتلاطم و جنجالی کنونی که تنوع زنجیره های تامین در آن ریسک کشورها را کاهش می دهد، میتواند گزینه ای عملیاتی و مقرون به صرفه باشد. البته اجرای این مسیر با چالش هایی همراه است.
هیچ اتحادیه گمرکی، هماهنگی تعرفه ای یا یکپارچگی دیجیتال فراملی در میان کشورهای گذرگاه میانی وجود ندارد. همچنین زیرساخت های کافی برای جا به جایی حجم انبوه کالاهای حمل شده در مسیر شمالی موجود نیست. برای نمونه زیرساخت های فعلی تنها می تواند حدود ۵ درصد از تجارت ریلی بین قاره ای را جا به جا کند.
علاوه بر این، کریدور میانی مسیر پیچیده تری است که برای عبور کالا از دریای خزر و دریای سیاه به مراکز انتقال دریایی نیاز دارد. انجام این امور بدون تردید با هزینه های زیادی همراه است و زمان تحویل کالا را طولانی می کند. اما به هر صورت پیشرفت هایی حاصل شده است.
گذرگاه میانی و قدرت های شرق و غربدر چند ماه گذشته جمهوری آذربایجان، گرجستان، قزاقستان و ترکیه هماهنگی هایی را در زمینه تسهیل و یکپارچه سازی حمل و نقل و ارائه یک بستر سایبری تکمیل شبکه جدید ریلی و همکاری گمرکی و ترانزیتی بیشتر کالا انجام داده اند.
براساس تحلیل این اندیشکده آمریکایی، ترکیه نقش اصلی را در معادله ژئوپلیتیکی کریدور میانی ایفا می کند و پس از جنگ دوم جمهوری آذربایجان در قره باغ نیز نفوذ خود را در آسیای مرکزی گسترش داده است.
موقعیت جغرافیایی جمهوری آذربایجان هم در راستای ارزیابی های آنکارا در مسیر تقویت ارتباط چین با اروپا است. با این حال، روسیه و ایران همچنان اهرم اقتصادی و نظامی بیشتری نسبت به ترکیه بر کشورهای آسیای مرکزی دارند.
کشورهای آسیای مرکزی باقیمانده از فروپاشی شوروی از روسیه هراس دارند و مایل هستند مشارکت های خارجی خود را متنوع کنند. از طرف دیگر چین نیز همیشه مشتاق گسترش شبکه های اقتصادی خود است.
جاده ابریشم سنتی هرگز یک گذرگاه ثابت نبود و چین مدرن در دوره «شی جین پینگ» هم جاه طلب تر است. ماهیت سیّال سیاست خارجی چین سرمایه گذاری در مسیرهای تجاری جایگزین، سازگاری با فرصت ها و اجتناب از خطرات ژئوپلیتیکی را تشویق می کند. در نتیجه، ابتکار جاده کمربند پکن نیز پویایی دارد. اگر چین تصمیم جدی برای توسعه کریدور میانی داشته باشد، کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی ممکن است به دلیل کاهش نفوذ روسیه به چین وابسته شوند.
با این حال، تا زمانی که روسیه بتواند کنترل ژئوپلیتیکی منطقه را در دست داشته باشد، چین محتاطانه عمل خواهد کرد و تمایلی به درگیری با مسکو ندارد و به همین دلیل، شی یک سیاست دوگانه را دنبال خواهد کرد و آن حفظ دوستی اقتصادی و سیاسی با پوتین و در عین حال بهرهگیری از ضعف روسیه پس از تهاجم به اوکراین برای پیشبرد منافع خود در آسیای مرکزی است.
هریتیج توصیه می کند که در این دوره غرب نباید تماشاگر باقی بماند. کشورهای کریدور میانه نسبت به نیات چین بدبین هستند و این می تواند فرصت های مشارکت جدیدی را برای ایالات متحده و اروپا فراهم کند. مشخص نیست که برخی از اقتصادهای اروپایی تا چه اندازه کریدور میانه را یک فرصت تلقی می کنند. اما طرح سه دریا مستلزم تعهد بیشتر آمریکا و اروپا برای مقابله با تهاجم ژئواکونومیک چین و اتصال قفقاز با غرب است.
برای اروپا بسیار مهم است که به جای انباشته کردن آسیب پذیری های ژئوپلیتیکی، پروژه های سرمایه گذاری و زیرساختی قابل توجهی را کلید بزند.
قبل از حمله روسیه به اوکراین، اتحادیه اروپا قصد خود را برای گسترش شبکه حمل و نقل فرا اروپایی (TEN-T) به سمت کشورهای شرقی اعلام کرد. هدف اصلی توسعه ظرفیت های حمل و نقل گرجستان و جمهوری آذربایجان بود. اتحادیه اروپا در برنامه اقتصادی و سرمایهگذاری ژوئیه ۲۰۲۱ خود نیز کمک مالی برای تقویت کریدور حمل و نقل دیجیتال در دریای خزر و اتصال به دریای سیاه اختصاص داد.
رومانی شریک استراتژیک، قابل اعتماد و فعال ایالات متحده است که با حمایت غرب برای افزایش ظرفیت راه آهن و جاده ای می تواند به یک مرکز تجاری و نظامی حیاتی در دریای سیاه تبدیل شود و قفقاز و اوکراین را به بقیه اروپا متصل کند.
بازسازی اوکراین پس از جنگ هم باید با ابتکار سه دریا هماهنگ شود. این امر می تواند هسته عملکردی اروپا را از لهستان تا رومانی یکپارچه کند و باعث تقویت امنیت منطقه ای و ارتقای ثبات اقتصادی و سیاسی بین دریای سیاه و بالتیک شود.
اهمیت باکو برای آمریکااتاق فکر فوق در تحلیل دیگری به رویکرد واشنگتن به شرایط منطقه پرداخت و ضمن انتقاد از رئیس مجلس نمایندگان آمریکا نوشت، «نانسی پلوسی» در تثبیت نقش خود به عنوان تعقیبکننده بحران جهانی به سرعت خود را به ارمنستان رساند و در آنجا جمهوری آذربایجان را به دلیل آنچه «حملات غیرقانونی و مرگبار» خواند، محکوم کرد. در همین حال، «آدام شیف» هم قطعنامه ای غیر الزام آور در محکومیت جمهوری آذربایجان ارائه کرد. البته این ابتکارات به تلاشهای فعال و تهاجمی لابیگری ارمنی های دور از وطن در ایالات متحده مربوط می شود.
در بخشی از این تحلیل آمده است: ارمنستان دست نشانده روسیه پوتین نیست اما میزبان هزاران سرباز روسی و حداقل دو پایگاه نظامی آن است. ارمنستان دوستی نزدیکی با ایرانیان دارد. بنابراین، در کل، پلوسی عجله کرد تا متحد نزدیک روسیه و ایران را دلداری دهد.
در مقابل، جمهوری آذربایجان پس از تهاجم روسیه، گاز طبیعی خود را از طریق کریدور گازی جنوبی به اروپا فرستاد تا زمستان سخت پیش رو را پشت سر بگذارد. باکو هیچ کمکی به روس ها نمی کند؛ به ایرانی ها خیلی نزدیک نمی شود و نسبت به سرمایه گذاری های چینی محتاط است.
طبق تحلیل فوق از منظر غرب، جمهوری آذربایجان برای ثبات بلندمدت منطقه اهمیت فزاینده ای دارد، پس غرب به ویژه آمریکا باید نقش پررنگ تری را در منطقه و رفع تنش ایروان - باکو ایفا کند؛ آن هم درست در زمانی که بزرگ ترین حامی ارمنستان یعنی روس ها در جاهای دیگر مشغول هستند. تا زمانی که ایروان و باکو به توافق رسمی مشترک نرسند، جنگ هرگز متوقف نخواهد شد.
در همین حال ایالات متحده باید تعامل در قفقاز جنوبی به ویژه با گرجستان و جمهوری آذربایجان را افزایش دهد. واشنگتن باید به دنبال افزایش همکاری امنیتی با هر دو باشد و همچنین به حمایت از تلاش ها در منطقه ادامه دهد.
منبع: جماران
کلیدواژه: افغانستان سهام عدالت لیگ برتر لیگ قهرمانان مقدماتی جام جهانی واردات خودرو ویروس کرونا دریای خزر قره باغ مرز ایران و ارمنستان مرز ایران با ارمنستان افغانستان سهام عدالت لیگ برتر لیگ قهرمانان مقدماتی جام جهانی واردات خودرو ویروس کرونا کشورهای آسیای مرکزی جمهوری اسلامی ایران جمهوری آذربایجان طریق دریای ایالات متحده کریدور میانی دریای سیاه دریای خزر حمل و نقل قره باغ
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۱۱۸۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فاشیسم با یک سلاح جدید بازگشته است: نظریه توطئه!
فرارو- جهان در حال آغاز یک تغییر است. سیاستها و ایدئولوژیهای راست افراطی از حاشیه طیفهای سیاسی بیرون میآیند و در حال قرار گرفتن در متن و جریان اصلی سیاست هستند. این یک تغییر خطرناک است به ویژه با دانستن مسیری که به فاشیسم در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی منتهی شد. فاشیسم مدرن که اغلب از آن تحت عنوان نئوفاشیسم یاد میشود علیرغم ارتباط با میلیتاریزاسیون (نظامی سازی) و فتوحات سرزمینی، ایدئولوژیهای امپریالیستی را کنار گذاشته است. در عین حال، به نظر میرسد که نئوفاشیسم سلاح کاملا جالبی را در دست گرفته است: نظریههای توطئه.
به گزارش فرارو به نقل از فِرآبزرور، رهبرانی مانند "ویکتور اوربان" نخست وزیر مجارستان و "دونالد ترامپ" رئیس جمهور پیشین ایالات متحده نظریههای توطئهای را تداوم میبخشند که باعث قطبی شدن پایگاه رای دهندگان میشود و بر شدت دفاع از ایدئولوژیهای ملی گرایانه افراطی میافزاید. به نظر میرسد که فاشیسم چهره جدیدی به خود گرفته است. دیگر نظریه پردازان توطئه و نئوفاشیستها محصور در گوشههایی از فضای مجازی نیستند. مقامهای منتخب اکنون به طور فزایندهای ایدههای راست افراطی را عادی سازی کرده و آن را تبدیل به جریان میسازند. در سرتاسر عرصه بین المللی گروههای راست افراطی بی سر و صدا به جریان اصلی نفوذ کرده اند بدون آن که باعث ایجاد خشم ناگوار ناشی از یک کودتا شوند.
نقطه اتصال بین نئوفاشیسم و نظریه توطئه"بنیتو موسولینی" ایدئولوژی فاشیسم را در دهه ۱۹۲۰ معرفی کرد. فاشیسم پاسخی ارتجاعی به کمونیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم بود. نئوفاشیسم تکرار مدرن آن است. نئوفاشیسم طیفی از باورها و عملکردهای ملی گرایانه افراطی را در بر میگیرد و مواضع چپ، چپ میانه و راست میانه را رد میکند. این شکل مدرن فاشیسم با برتری نژادی، پوپولیسم، اقتدارگرایی و بومی گرایی مشخص میشود. نئوفاشیسم به شدت با لیبرال دموکراسی، مارکسیسم، کمونیسم و سوسیالیسم مخالف است و اغلب ایدههای بیگانه هراسانه و دیدگاههای مهاجرستیزانه را ترویج میکند. نئوفاشیستها تمرکز متعصبانهای بر کشور خود و مسائل آن دارند و مهاجران، لیبرالها و افراد دارای هویتهای نژادی مختلف را مقصر معضلات کشورشان قلمداد میکنند.
ابزار رایج نئوفاشیسم نظریه توطئه است. نظریه پردازان توطئه معتقدند که یک موقعیت یا رویداد نتیجه یک نقشه مخفیانه توسط بازیگران تاثیرگذار است که اغلب با انگیزههای سیاسی انجام میشود. هر نظریه در مورد توطئه یک نظریه توطئه نیست. بلکه این اصطلاح حاکی از تکیه بر تعصب یا شواهد ناکافی است. اغلب نظریههای توطئه با استدلالهایی تقویت میشوند و جایی که شواهدی با نظریه توطئه مغایرت دارند از ان استدلالها به عنوان پشتیبان تفسیر نظریه توطئه استفاده میشود.
بسیاری از جناحهای نئوفاشیست از نظریههای توطئه برای افراطی کردن افراد و تقویت دستورکار و برنامههای شان استفاده میکنند. سپس در فرایند رادیکالیزه یا افراطی کردن فرد ایدههای مرتبط با وجود خطر و ضرر به فرد القا میشود. نئوفاشیستها به دنبال متقاعد کردن افراد به پذیرش این باور هستند که شیوه زندگی انان در معرض خطری فوری قرار دارد.
نظریه "جایگزینی بزرگ" "رنو کامو" نویسنده فرانسوی مبتنی بر این فرض است که "نخبگان" در حال تنظیم جایگزینی اروپاییهای سفیدپوست با غیراروپاییها هستند.
"برنتون تارانت" ۲۹ ساله پیش از تیراندازی در تاریخ ۱۵ مارس ۲۰۱۹ به سوی مسجد النور و مرکز اسلامی لینوود واقع در کرایست چرچ در نیوزیلند نظریه "جایگزینی بزرگ" را در قالب یک مانیفست مورد تاید قرار داده بود. "جایگزینی بزرگ" با روایت "نسل زدایی سفیدپوستان" پیوند پیچیدهای دارد که بر برتری نژاد سفیدپوست تاکید میکند و ترس از جابجایی جمعیتی را ترویج مینماید.
گروههای نئوفاشیست از این نظریه استفاده میکنند تا با تداوم ایجاد ترس افراد را به طور مستقیم رادیکالیزه کنند. احزاب جناح راست اغلب این ایدهها را پرورش میدهند و تبلیغ میکنند تا حمایت رای دهندگان را از یک دولت قدرتمند برای ایفای نقش ناجی تضمین نمایند.
بنابراین، نئوفاشیسم و ترویج نظریههای توطئه دست به دست یکدیگر میدهند. آنها یکدیگر را برای ایجاد یک قرارداد اجتماعی جدید بین دو گروه تقویت میکنند: بخشی از جامعه که با ترس به جهان لیبرال دموکراتیک مینگرد و احزاب سیاسی که بازگشت نئوفاشیسم را تنها راه توقف انحطاط و هرج و مرج جهان میدانند.
بازگشت فاشیسم در اروپاحزب فیدز تحت رهبری اوربان از سال ۲۰۱۰ میلادی در قدرت بوده است. تحت رهبری او مجارستان نه تنها به یکی از ضد اروپایی ترین، طرفدار روسیهترین و طرفدار چینترین کشورهای اتحادیه اروپا تبدیل شده بلکه به یکی از محافظه کارترین و ضد مهاجرتترین کشورها نیز تحت دفاع فرضی از ارزشهای سنتی و کاتولیک تبدیل شده است.
مجارستان علیرغم عضویت در اتحادیه اروپا آن اتحادیه را تهدیدی برای چشم انداز ترسیمی اوربان به منظور داشتن یک جامعه و اقتصاد ملی گرا قلمداد میکند. اوربان در طول کارزار انتخاباتی اروپا در سال ۲۰۱۹ میلادی پوستری با چهره "جورج سوروس" سرمایه گذار و کنشگر سیاسی مجارستانی "ژان کلود یونکر" رئیس وقت کمیسیون اروپا راه اندازی کرد. روی پوستر نوشته شده بود:"شما این حق را دارید که بدانید بروکسل در حال برنامه ریزی برای انجام چه کاری است". در آن زمان "مارگاریتیس شیناس" سخنگوی ارشد یونکر دولت مجارستان را به طرح نظریههای توطئه علیه اتحادیه اروپا متهم کرد.
آن پوستر به سهمیههای اجباری جابجایی مهاجران اشاره داشت که توسط اتحادیه اروپا تعیین شده بود. از دید حزب فیدز تحت رهبری اوربان یونکر از نفوذ و سرمایه خود برای نابودی فرهنگ اروپایی از طریق طرحهایی برای پذیرش دسته جمعی پناهجویان استفاده میکرد. اتحادیه اروپا اخراج مهاجران مجارستان را غیرقانونی اعلام کرد، اما مجارستان اتحادیه اروپا را به حمله علیه ارزشهای آن کشور متهم کرده بود.
شهروندان مجارستان این نگرانی را دارند که ارزش ها، فرهنگ و هویت شان به مثابه یک ملت از سوی اتحادیه اروپا مورد هجمه قرار گیرد. رهبران بروکسل در عمل مجارها را منزوی کرده و آنان را از رهبری اتحادیه اروپا ناامید ساخته اند. آنان از خود میپرسند چگونه میتوانند از رهبری اتحادیه اروپا پیروی کنند در حالی که به نظر میرسد آن اتحادیه از هویت ملی آنان محافظت نمیکند؟ اینجاست که فریبنده بودن رهبری فردی مانند ویکتور اوربان نمایان میشود.
سادگی روایات اخلاقی اوربان جذابیت او را بیش از پیش تقویت میکند و جهت روشنی را ارائه میدهد و اتحادیه اروپا را به عنوان نهادی که هدف پاکسازی هویت قومیتی مجاری را در سر دارد به مردم مجارستان معرفی میکند. این موضوع باعث ایجاد کیش شخصیتی شده که در آن اوربان نماینده کامل هویت مجارستانی است. این امر همراه با شخصیت رهبری قوی اوربان، مجارهای میانه رو را جذب میکند و آنان را به این نتیجه میرساند که او مصمم به حفظ هویت و ارزشهای مجارستان است. از این رو حتی مجارهای میانه رو نیز به سمت جناح راست سوق پیدا میکنند موضوعی که اصول دموکراتیک مجارستان را تهدید خواهد کرد. جذابیت اوربان ناشی از نظریههای توطئه به افراد سرخورده و افراطی اجازه میدهد تا تقصیر را به گردن اتحادیه اروپا انداخته و ان نهاد را برای پاک کردن هویت قومی مجاری مصمم بدانند. اوربان یک بدیل را ارائه میدهد.
او در کنفرانسی با حضور نمایندگان جریانهای راستگرای اروپایی گفته بود: "اگر اثبات شود رهبری بد است باید جایگزین شود". برای یک مجار سرخورده که احساس میکند هویت اش در معرض خطر قرار دارد اوربان راستگرا و نئوفاشیست به مثابه یک پناه قلمداد میشود. فقدان رهبران جذاب شهروندان میانه رو را به سمت رهبران سیاسی شجاع و ضد سیستمی سوق میدهد که راه حلهای تند و تیز و انقلابی برای مشکلات سیستمی ارائه میدهند از آنجایی که تودههای میانه رو بیش تری به سمت رهبران رادیکال و نئوفاشیست روی میآورند دموکراسی در پرتگاهی خطرناک قرار گرفته است.
دموکراسی در ایالات متحده مورد حمله قرار گرفته استپدیده نئوفاشیسم محدود به مرزهای اروپا نیست. علیرغم مشکلات حقوقی بی شمار دونالد ترامپ پیشتاز جمهوری خواهان برای راهیابی دوباره به کاخ سفید است تا تبدیل به چهل و هفتمین رئیس جمهور ایالات متحده شود. البته ممکن است تا زمان برگزاری انتخابات اتفاقات زیادی رخ دهند با این وجود، نتایج تمام نظرسنجیها نشان میدهند که ترامپ از بایدن جلوتر است. او در اکثر ایالتهای نوسانی نامزد پیشتاز است. شرکت کنندگان در نظرسنجی ترامپ را بیش از بایدن در زمینه اقتصاد قابل اعتماد میدانند.
هم چنین، واضح است که ترامپ از زمانی که کاخ سفید را ترک کرد نظرش را به خصوص درباره ادعای تقلب انتخاباتی تغییر نداده است. او کماکان از این نظریه دفاع میکند که نتایج انتخابات ۲۰۲۰ میلادی به سرقت رفته است. ترامپ علیرغم مواجهه با ۹۱ فقره اتهام کیفری از جمله یک پرونده فدرال در مورد سازماندهی توطئه برای کلاهبرداری و فریب درون سیستم انتخاباتی امریکا معتقد است که "قربانی یکی از بزرگترین کارزارهای بدنام کننده افراد در طول تاریخ ایالات متحده" قرار گرفته است.
این در حالیست که هیچ گونه شواهد و مستنداتی وجود ندارند که نشان دهند ادعای او درباره تقلب در انتخابات ۲۰۲۰ صحت دارد. با این وجود، بسیاری از گروه ها، سازمان ها، پلتفرمهای رسانهای و گروههای شبه نظامی در جناح راست هنوز از این ادعای ترامپ و از شخص او حمایت میکنند. نامزدی ترامپ ریشه محکمی در آرمانها و ایدههای جنبش موسوم به MAGA (امریکا را دوباره عظمت ببخش) دارد. در میان اعضای آن جنبش میتوان طرفداران نظریه جایگزینی بزرگ را یافت که معتقدند یک توطئه بین المللی وجود دارد که هدف آن "مهندسی مهاجرت افراد غیر سفیدپوست به کشورهای از نظر تاریخی با جمعیت سفیدپوست" است. آنان این به زعم خود توطئه را تلاشی برای "جایگزینی" سفیدپوستان با نژادهای دیگر میدانند. ایده آنان این است که در این باره باید بر سوء ظن ناشی از ترس از "دیگران" که متفاوت از "ما" هستند تاکید نمایند.
برای جمعیتی که از قبل عمیقا نگران ریشه کن شدن ازادیهای فردی شان از سوی دولت فدرال امریکا هستند نظریههای توطئه راهی برای فرو نشاندن سرخوردگی راست میانه ارائه میدهد. در این میان بخش عمده خشم اجتماعی مردان سفید پوست محافظه کار به سوی طرفداری از این جریان سوق پیدا کرده است. محافظه کاران از ترس از دست دادن ازادی شان خشم خود علیه دولتهایی که به زعم شان اجاره ورود مهاجران از نژادهای دیگر را به کشور میدهند هدایت میکنند؛ بنابراین برای چنین پایگاه رای دهنده راستگرای آشفتهای دیگر رهبران سیاسی میانه رو مورد علاقه نیستند. ترامپ نامزد مناسبی برای پر کردن این خلاء است.
کاریزمای رهبری مانند ترامپ از ایده اغوا کننده محافظت از پاکی ملت "واقعی" در برابر "انحطاط خارجی" ناشی میشود. رای دهندگان جناح راست در ایالات متحده به طور فزایندهای رهبران سیاسی میانه رو جریان خود را ناتوان از ارائه راه حلهای عملی برای مشکلاتی که در جامعه میبینند تصور میکنند. این وضعیت مسیری عالی را برای رهبران پوپولیست و افراطی مانند ترامپ هموار میکند. برای جناح راست افراطی هیچ گزینه دیگری قابل اجرا نیست.
یک راه رو به جلورهبران افراطی و نئوفاشیست به درگیریهای خشونت آمیز در جوامع از پیش قطبی شده دامن میزنند. بنابراین، چالش اصلی تلاش برای بازگرداندن اعتدال است. محافظه کاری انتقادی، منطقی و بالغ سالم باید از بیعقلی نئوفاشیسم و مردم سرخورده نجات یابد.
دولتها باید نارضایتیهای اجتماعی را جدی بگیرند. ما باید همه چیز را از شرایط ملموس مانند هزینههای دلهره آور زندگی گرفته تا مسائل عمیقی مانند اولویت دادن به سیستمها بر فرد مورد بررسی قرار دهیم. تنها هوشیاری و مشارکت فعال در فرهنگ مدنی و زندگی عمومی میتواند بلایی، چون نئوفاشیسم را سرکوب کند. ما باید از ظهور خطرناک نئوفاشیسم درس بگیریم.